ﺭﻓﯿـــــﻖ !!!
ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣُﺮﺩﻡ ...
ﺩﯾﺪﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﻪ !!...
ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺎﻡ ﭘﺎﺋﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮﯾــــﺎ !!!...
ﺣﻠــﺎﻝ ﮐﻦ !!...
ﻗــــﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ...
ﺑــﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﻮﻝ ﻣﯿـــﺪﻡ ﻫﻤﯿﻦ ﯾــﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺯﺕ ﺑﺎﻻﺗﺮ
ﺑﺎﺷﻢ !!...
ﺑﻌﺪﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻤﯿﺸــــﻪ ﺧﺎﮎ ﭘـــﺎﺗﻢ !!...
ﻫﻤﯿﺸﻪ !!!
کجـــای قصــه تـــو نشستـــه ام
کــه هیچگـــــاه
گــــذرت بـــر کـوچــه انتــــظار نمـــی افتـــد
کجــــــا…!!!
هیچوقتــ
כل اوכּایے ڪه گریــــه شوטּ بے صــــכاست رو نـشڪنید
چو טּ ایــכּ آכما هیچڪس رو כּـــכارטּ
ڪه اشڪاشوכּــو پاڪـــ ڪنـــﮧ
شیرین بهانه بود!
فرهاد تیشه میزد تا نشنود،
صدای مردمانی را که در گوشش میخواندند: دوستت ندارد . . .!!!
دیدی که سخــــت نیســـــت
تنها بدون مــــــــــن ؟!!
دیدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن !!
این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…
فرقی نمی کند
با مــــــن …بدون مــــــن…
دیــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم هم گذشت …!!!
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن !!!…
لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیر جیر می کنند
ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند....
مى خواهى بروى؟ بهانه مى خواهى؟
بگذار من بهانه را دستت دهم..
برو و هرکس پرسید چـــرا؟
بگو لجوج بود! همیشه سرسختانه عاشق بود..
بگو فریاد مى کرد! همه جا فریاد مى کرد که فقط مرا مى خواهد..
بگو دروغ مى گفت! مى گفت هرگز ناراحتم نکردى..
بگو درگیر بود! همیشه درگیر افسون نگاهم بود..
بگو بی احساس بود! به همه فریاد ها، توهین ها و اخم هایم، فقط لبخند می زد..
بگو او نخواست! نـخـواسـت کـسـى جـز مـن در دلــش خـانـه کـنـد…
من براي خودم مينويسم،
تو براي خودت بخوان.
من حرف دلم را مينويسم،
تو حرف دلت را بخوان.
من براي عشق مينويسم،
تو براي معشوقه هات بخوان
حساب..بي حساب
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست . . .
.: Weblog Themes By Pichak :.